انقلاب

 

اگرتوبمیری

دلم مثل ستاره ای دووور

تنگ می شود

اگرتوبمیری

ضدانقلاب هاانقلاب می کنند

ومن ازهوش خواهم رفت

اگر فردا چه می شود؟

 

اما ٬ آیا؟ نه!

کلیه هایم رامی فروشم تاانقلاب نشود

قاطی دل ها می شوم تاانقلاب نشود

اگرلازم باشد

خودم راباخودم تنها می گذارم تا نشود

دست باید می برم درزندگی

ویک عدد دندان درمی آورم ازسردرد

می خواهم به آنها بفهمانم که چیست

محتاج کمی ادبیاتم

تیغ را می تراشم

به گونه ها می گویم به وقت گریه سفت باشند درموقع پریشانی

به آنها میگویم به شماهم می گویند مرد!

 

به چین زلف خیلی هارفتم که عاشق برگردم

اما برگشتم

من باقطار بعدی هزار فاصله دارم

ایست!گاه بعدی من است

من عضوی ازاین سرزمینم

یک مترو هفتادو هشت سانتیمتر

یعنی

استخوانی پرازپوکی استخوان

یعنی

اگرتوبمیری

دلم مثل ستاره ای دووور

تنگ می شود

یعنی

اگر من بمیرم

یک نفر

ازمادونفر

خواهد مرد