خرمشهر
چه به چند دلیل:
اول
یاجدسیاوش!
پلاکم به گردنت
اگربلدوزر به خاکم بیفتد
آبروم رفت روی مین نیامدی
سیم خاردار بودم نفهمیدم کی ام
همبسترهمین خاکریز بودم ،جوان
نفهمیدم
چطوردوره ام کردندکه از اتفاق بیرون نیفتم
(به لیلا !که عاشق بودم)
به عکسم نگاه کنید
به موهای پشت سرم دراز
اشهدان لا...
واشهدمن کی ام؟
بی طرف نبودم که اطرافیانم گم
به آینه ای باقدوبالای تو
سرم را به سنگ زدند
نفهمیدم
خرمشهربودم
سدمعبر شدم
بوی باروت وآسمان ،جمعه بود
بزرگان نقشه ریختند ،مادرم اشک
دل ازمن کندی دادی به اجنبی
نفهمیدم
دراروند بود که دل به دریا زدم،گفتم:
عکس یادگاری را من می فهمم
وحلبچه ای که از کباب های شما دوسیخ کم آورده
اما شلمچه
چه ی آخر بود ومن
نمی فهمیدم
+ نوشته شده در شنبه پانزدهم خرداد ۱۳۸۹ ساعت 18:37 توسط سیاوش سبزی
|