لب های مختصر

 

دارم کشیده می شوم به درازا

پایت را از دایره بیرون بکش !

بگذار این خط ادامه داشته باشد

ما چند نفریم

واین کلاغ...

 

جلوتر بیا !

این صندلی برای نشستن توایستاده است.

 

چقدر تلخ بود نشستن در تنهایی وبه جای چند نفر ...

کاش زبانم بند می آمد و لب تو لبخند نمی شد !

 

می دانم

این پنجره بسته نخواهد ماند

تالب های مختصرِ، چیزی بگوید

بادنیاموخته ایم که از هرطرف کنار بکشیم

مثل کولیانی که بی فکر نمی رقصند

می رقصند.