دختر فراری
دنیا دختری فراری است
من اهل زندگی نبودم
خیلی سعی کردم پز، پشت توپی
که من به او که او به من که من نگاه او به من ... نشد
زیر خنده زدم
گریه مرا گرفت در گوشه ی اصفهان بغل
برد و برد و برد
این جا من دربندم
تو ازادی؟
حالا تو یعنی تو
تهران منی
می خواهم موهایت را قصیده کنم
با این فرق که از وسط ... بگذریم !
انگار دارم حوصله را سر می برم برای بریدن
جای مناسبی است.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۸۸ ساعت 2:5 توسط سیاوش سبزی
|